حسیبه گل نورسته باغ زندگی ام بود
روز دوازدهم تیرماه 1360 که مصادف با دوم ماه مبارک رمضان بود بعد از خواندن نماز عشاء به منزل آمدم ، پس از دقایقی خوابیدم . در حین خواب صدای مهیبی را شنیدم و از خواب پریدم ، تصور کردم در نزدیکی منزل انفجاری رخ داده است متوجه شدم که دختر بزرگوارم فریاد می زند و مشغول مجادله است .دیدم عده ای پشت در هستند و می خواهند در را بشکنند وداخل شوند برای اینکه آسیبی به او نرسد متقاعدش کردم که از پشت در کنار رفته و به گوشه ای امن پناه ببرد به ناگاه دیدم لوله ی اسلحه ای از لای در داخل شد ، بلافاصله فهمیدم که گروهک های ملحد هستند و برای ترور من آمده اند –من در آن زمان امام جمعه ی موقت سقز بودم و همیشه علیه این مزدوران سخنرانی می کردم –خانه متعلق به همان مسجد بود دو طبقه بود از پنجره بالا رفتم دیدم رو به پنجره کمین گرفته اند ، وقتی متوجه شدند تیراندازی کردند ، بازویم تیر خورده و به داخل حیاط پرت شدم بر اثر افتادن پاهایم آسیب دید ، خواستم برخیزم و به خانه برگردم دیدم نمی توانم تکان بخورم ، تیراندازی که شروع شد دخترم همسایه ها را به کمک طلبید فریاد زد که برسید ما را کشتند . خادم مسجد پایین آمد دستم را بست تا خونریزی نکند آنها فرار کردند و به خانه برگشتم دیدم دختر کوچکم حسیبه زخمی شده است دختر بزرگم را همراه خادم مسجد ، او را به بیمارستان منتقل کردند اما قبل از رسیدن به بیمارستان شربت گوارای شهادت را نوشید و به دیدار معبود ازلی شتافت .
به مسیر عرشی نقل از سایت آفتاب دل، آن هنگام که خورشید شرع محمدی بر آسمان ایران اسلامی تبیدن گرفت وخفاشان کوردل تاب تحمل انور آن را نیاوردند ، برای ضربه زدن به نظام نوپای اسلامی ، حرکت ددمنشانه ی خود را از یاوران انقلاب و حامیان آن آغازیدند .
اهل ایمان و صابرانی که هستی خود را در طبق اخلاص نهادند و لحظه ای تردید به خود راه ندادند آنان که در دنیایی از گمنامی در کردستان عزیز موصوص شدند تا احکام دین و عزت قرآن را پاس بدارند غیور مردان و شیر زنانی که با استقامت خود حماسه ها آفریدند و اسطوره هایی شدند ماندگار در تاریخ سرافرازی های این دیارو اسوه هایی باشند برای نسل های آینده.
حسیبه گل نورسته ی باغ زندگی خانواده ای بود که فقط و فقط به جرم اسلام خواهی و دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی در رختخواب به گلوله بسته شد و در مقابل دیدگان ناباور مادرش قطعه قطعه شد .
دلسوختگان انقلاب ، جگر گوشه های خود را تقدیم کردند ، پر پر شدن آنها را با دیدگان خود نظاره کردند اما از اهداف و عقیده ی خود برنگشتند و خلل به ایمانشان راه نیافت و تردیدی به خود راه ندادند حسیبه در سال 1341 به دنیا آمد و در تاریخ 12/4/60 در سقز به شهادت رسید بهتر است نحوه ی شهادت این لاله ی نوشکفته را از زبان پدر بزرگوارشان بشنویم .
س.حاج ماموستا خرمتایی لطفاٌ در مورد نحوه ی شهادت شهیده حسیبه برایمان صحبت کنید .
ج. روز دوازدهم تیرماه 1360 که مصادف با دوم ماه مبارک رمضان بود بعد از خواندن نماز عشاء به منزل آمدم ، پس از دقایقی خوابیدم . در حین خواب صدای مهیبی را شنیدم و از خواب پریدم ، تصور کردم در نزدیکی منزل انفجاری رخ داده است متوجه شدم که دختر بزرگوارم فریاد می زند و مشغول مجادله است .دیدم عده ای پشت در هستند و می خواهند در را بشکنند وداخل شوند برای اینکه آسیبی به او نرسد متقاعدش کردم که از پشت در کنار رفته و به گوشه ای امن پناه ببرد به ناگاه دیدم لوله ی اسلحه ای از لای در داخل شد ، بلافاصله فهمیدم که گروهک های ملحد هستند و برای ترور من آمده اند –من در آن زمان امام جمعه ی موقت سقز بودم و همیشه علیه این مزدوران سخنرانی می کردم –خانه متعلق به همان مسجد بود دو طبقه بود از پنجره بالا رفتم دیدم رو به پنجره کمین گرفته اند ، وقتی متوجه شدند تیراندازی کردند ، بازویم تیر خورده و به داخل حیاط پرت شدم بر اثر افتادن پاهایم آسیب دید ، خواستم برخیزم و به خانه برگردم دیدم نمی توانم تکان بخورم ، تیراندازی که شروع شد دخترم همسایه ها را به کمک طلبید فریاد زد که برسید ما را کشتند . خادم مسجد پایین آمد دستم را بست تا خونریزی نکند آنها فرار کردند و به خانه برگشتم دیدم دختر کوچکم حسیبه زخمی شده است دختر بزرگم را همراه خادم مسجد ، او را به بیمارستان منتقل کردند اما قبل از رسیدن به بیمارستان شربت گوارای شهادت را نوشید و به دیدار معبود ازلی شتافت .
س. حاج ماموستا شما از شهیده حسیبه خاطره ای به یاد دارید ؟
حسیبه یک انسان استثایی و گل نورسته ی باغ زندگی خانواده ام بود، علی رغم سنش اهل نماز و عبادت و قرآن بود به بچه های محل درس قرآن یاد می داد ، بچه ای پاک و بی آلایش بود و واقعاٌ یک موجود به تمام معنا بهشتی بود . خاطره ای که به یاد دارم این است که غروب همان روز چند ساعت قبل از شهادتش بر روی دیوار خانه مطلبی وشته بود و زیر آن نوشته بود که این را برای یادگاری نوشتم تا بماند .
س. در پایان به عنوان پدر شهید اگر پیامی دارید بفرمایید ؟
من به همه ی جوانان ایران اسلامی و به همه ی خانواده های شهدا سفارش می کنم که از خطه و راه شهیدان پیروی کنند و به مسایل معنوی و ارزشی توجه لازم را داشته باشند و برای نشر تفکر محمدی (ص) تلاش کنند و با این کار راه شهدا را جاودان سازند .
انتهای پیام/
برچسب ها : شهدای ترور ,